****
یه گوشه نشسته بود و هی وجدانشو قلقلک میداد ...
یه گوشه نشسته بود و مدام با نافش بازی می کردآخرش از اون پائین دوتا چیز مثل گردو افتاد
یه گوشه نشسته بود و مدام با نافش بازی می کرد
آخرش از اون پائین دوتا چیز مثل گردو افتاد